نوشته بندیکت ان نولنز، رئیس شورای مشاوره گلوبال دیجیتالفایننس و عضو هیاتمدیره انجمن فینتک هنگکنگ
همانطور که مجمع جهانی اقتصاد میگوید، جهان در حال تجربه انقلاب صنعتی چهارم است: «در آستانه انقلابی فناورانه هستیم که تغییری بنیادین در نحوه زندگی، کار و ارتباط ما با یکدیگر ایجاد خواهد کرد. این تحول از لحاظ مقیاس، دامنه و پیچیدگی شبیه هیچکدام از تجربههای قبلی انسان نیست. هنوز نمیدانیم چطور هویدا خواهد شد، اما یک مساله کاملا روشن است؛ اینکه واکنش به آن باید یکپارچه، فراگیر و با مشارکت همه ذینفعان جامعه جهانی از بخشهای عمومی و خصوصی تا دانشگاه و جامعه مدنی باشد.»
این انقلاب پردامنه ناشی از توسعه بیش از پیش سریع فناوری و اتوماسیون و دادههای حاصل از این توسعه است. این انقلاب تقریبا همه صنایع را متحول میکند و حوزه مالی در این زمینه منحصربهفرد نیست. متخصصان، فناوریهای تاثیرگذار در امور مالی را به چند دسته اصلی شامل فینتک، رگتک، ولثتک و اینشورتک تقسیم کردهاند. با این حال این دستهها ایستا نیستند و در حالی که فناوریهای جدید ظهور میکنند و بر وضعیت صنعت تاثیر میگذارند، آنها هم متحول میشوند.
همانطور که مجمع جهانی اقتصاد معتقد است، هنوز تاثیر بلندمدت این انقلاب بر ساختار صنعت مالی را نمیدانیم، اما میتوانیم از تحولاتی که تاکنون تحقق یافتهاند، سرنخهایی را به دست بیاوریم. این بخش چشماندازی را ترسیم میکند که واژه رگتک در حال ظهور در آن است و شامل مباحث زیر میشود:
- ظهور گونه جدیدی از نهادهای مالی فناوریمحور؛
- نیاز نهادهای مالی مرسوم به طراحی دوباره فرایندها؛
- جایگاه رگولاتورها در این تحول.
ظهور گونه جدیدی از نهادهای مالی فناوریمحور
جک ما، مدیرعامل علیبابا، غول تجارت الکترونیکی چین است، ژوئن ۲۰۱۵ در مصاحبهای در مجمع معتبر داووس که با حضور وزیران دارایی و بزرگترین رهبران جهان برگزار شد، در مورد اهداف بلند شرکتش صحبت کرد. در این مصاحبه به این مساله اشاره کرد که با یکی از مدیران ارشد والمارت در چین ملاقات کرده و در مورد آینده علیبابا با او شرط بسته و گفته است: «علیبابا در ۱۰ سال آینده از لحاظ فروش از والمارت بزرگتر خواهد شد. اگر شما بخواهید ۱۰ هزار مشتری جدید جذب کنید، باید انبار جدیدی احداث کنید، اما در مورد من کافی است دو سرور جدید راهاندازی کنم.»
این جمله آخر بسیار جالب و یکی از محورهای انقلاب صنعتی چهارم است؛ اینکه افزایش مقیاس سرورها بسیار کمهزینهتر از انبارها و افراد است. ارقام گویا هستند: ارزش بازار والمارت حدود ۳۰۰ میلیارد دلار، اما ارزش بازار علیبابا حدود ۴۰۰ میلیارد دلار است؛ درآمد و درآمد خالص والمارت در سال ۲۰۱۸ به ترتیب ۵۰۵٫۴۹ و ۸٫۹۶ میلیارد دلار بود، در حالی که درآمد و درآمد خالص علیبابا در همین سال به ترتیب ۳۹٫۳ و ۱۰٫۷۲ میلیارد دلار بود؛ در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۷، فروش خالص والمارت حدود ۲۰ درصد افزایش یافت، اما فروش خالص علیبابا ۱۵ برابر شد؛ تعداد کل کارکنان والمارت در سطح جهان ۲٫۲ میلیون نفر، اما تعداد کارکنان علیبابا ۱۰۱٫۹۵۸ نفر است.
این مساله در مورد امور مالی هم صادق است، افزایش مقیاس سرورها بسیار کمهزینهتر از شعبهها و افراد است. زیربنای تحول (انقلاب) فینتک در شرق و غرب همین پارادایم است. صرفنظر از شباهتها خوب است که بهدنبال تفاوتهای شرق و غرب در این زمینه باشیم.
در حالی که در غرب در حوزه پرداخت، رقبای قدرتمندی مثل پیپال با ارزش بازار حدود ۱۳۱ میلیارد دلاری در برابر بانکهای قدیمی پا به عرصه گذاشتهاند، مدعیان تازه بانکداری و مشاوران رباتیک در بهدستآوردن سهم بازار با مشکلات زیادی مواجه شدهاند و اغلب شاهد بودهایم که نهادهای مالی موجود، یا این شرکتها را خریدهاند یا فناوریشان را به کار گرفتهاند و در نتیجه این مدعیان تازه نتوانستهاند تغییر مهمی در چشمانداز رقابتی ایجاد کنند.
با این حال در چین وضعیت متفاوتی را میبینیم و فعالیت غولهای فناوری با موفقیت زیاد به همه جنبههای امور مالی گسترش یافته است. انتفایننشال، زیرمجموعه مالی علیبابا که مانند رشد پیپال بهعنوان زیرمجموعه ایبی از کسبوکار تجارت الکترونیکی علیبابا رشد کرد، حدود ۱۵۰ میلیارد دلار ارزشگذاری میشود که از دویچه بانک با ارزشگذاری حدود ۱۳٫۹۳ میلیارد دلاری بزرگتر است. بر خلاف پیپال، زیرمجموعه ایبی که بیشتر پردازشگر پرداخت است، علیبابا در همه بازارهای عمودی مالی از جمله پرداخت، تامین مالی، مدیریت ثروت، بیمه، اوراق بهادار، بانکداری، رتبهبندی اعتبار و تامین مالی جمعی فعال است. ارزش بازار رقیب نزدیک علیبابا؛ یعنی تنسنت بهتازگی از ۳۰۲ میلیارد دلار عبور کرده و آن را در بین پنج شرکت برتر از لحاظ سرمایه بازار جهانی قرار میدهد که تنها مشابه ارزش بازار غولهای فناوری و جیپی مورگان با ارزش بازار تقریبا ۴۰۷ میلیارد دلاری است. تنسنت نیز شبیه علیبابا در همه بازارهای عمودی صنعت مالی فعال است.
بنابراین بر خلاف غرب که تاکنون نهادهای مالی مرسوم در کسبوکارهای مالی تسلط داشتهاند، در چین غولهای فناوری هستند که واقعا نماد فینتک محسوب میشوند و از بیشترین مزیتهای انقلاب فینتک بهره بردهاند. در نتیجه میتوان چین را بازار پیشگام فینتک در جهان دانست و از این بازار میتوان در مورد آنچه در دیگر بخشهای جهان و بهویژه در فضاهای خالی مثل بازارهای نوظهور اتفاق خواهد افتاد، دستکم برداشتی کلی به دست آورد.
نیاز نهادهای مالی مرسوم به طراحی دوباره فرایندها
گونه جدیدی از نقشآفرینان مالی فناوریمحور، کسبوکارهای فیزیکی را به چالش کشیدهاند. نمونههای فراوانی از نهادهای مالی مرسوم وجود دارند که برای مقابله با این رقبای جدید طراحی دوباره فرایندهایشان را شروع کردهاند. برای مثال در حیطه بانکداری جهانی، از زمان بحران مالی جهانی، بیشتر بانکهای جهانی در عین حال که به پیشنهادهای آنلاین بهبود بخشیدهاند، شعبههایشان را هم بسیار کاهش دادهاند. هرچند قیمت سهام بانکهای بینالمللی از زمان بحران مالی جهانی تا حدودی احیا شده و درآمدهایشان افزایش یافته، اما روند کاهش شعبههای فیزیکی متوقف نشده است.
این مساله تا حد زیادی ناشی از ترجیحات مشتریان است؛ اغلب مشتریان ترجیح میدهند به جای رفتن به بانک، تراکنشها را طبق برنامه زمانی خودشان و با کامپیوتر شخصی یا تلفن هوشمندشان انجام دهند. مطالعه سال ۲۰۱۴ ویاکام نشان میدهد ۳۳ درصد از نسل هزاره، نسلی که در فاصله سالهای ۱۹۸۱ و ۲۰۰۰ متولد شدهاند، معتقدند در آینده به بانک نیازی ندارند و ۶۸ درصدشان گفتهاند که تا پنج سال آینده نحوه دسترسی ما به پولمان کاملا متفاوت خواهد شد. بنابر مطالعه تازهتری از گوگل، ۸۲ درصد از کاربران تلفنهای هوشمند برای تصمیمگیری در مورد محصولات به دستگاههایشان مراجعه میکنند.
بنابراین صحنه رقابت کنونی در صنعت مالی به پیشنهادهای آفلاین مثل کیفیت دکوراسیون شعبههای فیزیکی کاری ندارد. در عوض مسائل مربوط به پیشنهادهای آنلاین مثل سطح کاربرپسندی و بیاصطکاک بودن رابط کاربری، سرعت احراز هویت و جذب، سرعت پشتیبانی آنلاین از مشتریان و غیره مهم هستند. همزمان حرکت به سمت شفافیت کارمزد و هزینه کمتر ادامه دارد.
در این شرایط راهحلهای رگتک جدید و بهبودیافته مدام بیشتر میشوند. نهادهای مالی میتوانند با بهکارگیری رگتک به سه مزیت مهم؛ یعنی بهبود تجربه کاربری، افزایش بهرهوری سازمانی و رقابتپذیری قیمتی و بهبود پیروی از مقررات دست یابند. در مورد فینتکها، بانکهای مجازی و حتی نقشآفرینان بدیعتری مثل ارائهدهندگان خدمات دارایی؛ رگتک از همان ابتدای طراحی در پشتوانه فناوری و گزاره محصول گنجانده میشود.
در حالی که رگتک واژه بهنسبت جدیدی است که بدون شک از لحاظ دامنه و معنی تکامل خواهد یافت، تلاش سیبی اینسایتس برای ترسیم چشمانداز رگتک حوزههای کلیدی زیر را در زمینه امور مالی برجسته میکند:
- پیروی از مقررات، نظارت و گزارشدهی شامل مدیریت کلی تطبیق، مدیریت ریسک سازمانی، مدیریت ریسک عملیاتی، مدیریت ریسک پورتفو، مدیریت ریسک فروشنده، مدیریت مالیات و غیره؛
- اقدامات ضدپولشویی، احراز هویت و شناسایی کامل مشتری؛
- امنیت اطلاعات و امنیت سایبری
از این سه حوزه، اولین حوزه (تطبیق و فناوری ریسک)، تکاملیافتهترین مورد است. واحدهای تطبیق و ریسک نهادهای مالی، اتوماسیون وظایفشان را بیش از ۲۰ سال پیش شروع کردند و از آن زمان تاکنون این اتوماسیون را بهبود بخشیدهاند. با این حال تغییری که اکنون ایجاد شده، این است که سیستمهای تطبیق و مدیریت ریسک بسیار پیشرفتهتری که آنالتیکس کلانداده، پردازش زبان طبیعی، یادگیری ماشین و هوش مصنوعی را تلفیق میکنند، در دسترس هستند و اغلب میتوان آنها را با پرداخت حق اشتراک تهیه کرد. اکنون مجموعههای داده بسیار بزرگتر از گذشته هستند و میلیونها منبع رسانههای اجتماعی را دربر میگیرند که فقط با استفاده از اینگونه فناوریها میتوان آنها را تحلیل کرد و بهصورت فشرده ارائه داد. معاملهگری بهواسطه رقابت بورسها، غیرمتمرکزتر شده و بهواسطه سرمایهگذاری نهادهای مالی و بورسها در فناوری؛ شامل معاملات الگوریتمی و معاملات بسامد بالا، سریعتر شده است، در نتیجه شناسایی سوءرفتار مستلزم استفاده از فناوریهای پیشرفتهتری است. همزمان انتظارات رگولاتوری از واحدهای تطبیق و ریسک برای نظارت بر چنین کسبوکارهای سریع و خودکاری در مقایسه با ۲۰ سال گذشته بهشدت افزایش یافته و در نتیجه ضرورت بهبود سیستمها و همگامبودن با جدیدترین فناوریها را برای این واحدها افزایش داده است.
حوزه دوم (اقدامات ضدپولشویی، احراز هویت و شناسایی کامل مشتری)، نیازمند تعامل مستقیم با مشتری هستند؛ بنابراین در این حوزه تجربه مشتری مساله کلیدی است. در مدل مرسوم جذب مشتری، هر کدام از نهادهای مالی بهصورت مستقل و اغلب غیرخودکار اسناد احراز هویت را جمعآوری، ثبت و بهروزرسانی میکنند و اغلب از نسخه چاپی آنها نگهداری میکنند. در این شرایط اگر مشتری بخواهد نزد نهادهای مالی مختلف حساب باز کند، نمیتواند آنلاین این کار را انجام دهد و باید اطلاعات احراز هویت را بهصورت فیزیکی به هر کدام از آن نهادهای مالی ارائه کند. چنین فرایندی پرزحمت و ناکارآمد است، در نتیجه تعجبآور نیست که بسیاری از نوآوریها دقیقا در همین حوزه روی میدهند.
شرکتها در حال انجام آزمایشهایی برای جایگزینی رویکردهای جدید با مدل جذب فعلی هستند. بسیاری از نهادهای مالی و همه فینتکها در حال پذیرش روشهای احراز هویت آنلاین پیشرفتهتر، از جمله از طریق کاربرد بیومتریک هستند؛ برخی شرکتهای رگتک در حال ایجاد پایگاههای داده مرکزیای هستند که اسناد احراز هویت در آنها ذخیره میشود و شرکتهای خدمات مالی میتوانند در آنها عضو شوند؛ برخی دیگر از شرکتهای رگتک و کنسرسیومهای صنعت نیز در حال بررسی ایجاد «دفاتر کل توزیعشده یا مشترک مبتنی بر مجوز» بین گروههایی از نهادهای مالی مشارکتکننده هستند؛ برخی دیگر هم در حال کسب تجربه در زمینه مدیریت «هویت دیجیتال خودفرمان» در بستر فناوری دفتر کل توزیعشده هستند. در این مدل آخر افراد خودشان هویت دیجیتالشان را کنترل میکنند که آن را به ترکیبی از روشهای احراز هویت مرسوم (مثل ارائه کپی پاسپورت و روشهای بدیع مثل دادههای بیومتریک و تایید اطلاعات هویت توسط طرفهای دولتی و خصوصی مشارکتکننده در شبکه دفتر کل توزیعشده، از جمله از طریق اثبات دانایی صفر) تبدیل میکنند.
در حالی که بهواسطه تغییر نیازها و ترجیحات مشتریان، امور مالی همچنان بیش از پیش آنلاین میشوند، امنیت اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است. بنابراین باز هم تعجبی ندارد که سومین حوزه کلیدی تمرکز رگتک که در نقشه بازار رگتک سیبی اینسایتس نشان داده شده، امنیت اطلاعات و سایبری است. شایان ذکر است که با توجه به آسیبپذیریهایی که فعالیت آنلاین بیشتر و فناوریهای متفاوت ایجاد میکنند، این حوزه همچنان تکامل خواهد یافت و همچنان بر اهمیتش افزوده خواهد شد.
جایگاه رگولاتورها در این تحول
نهادهای رگولاتوری به فینتک، رگتک، ولثتک و اینشورتک بیتوجه نبودهاند. رگولاتورهای زیادی با ایجاد ادارههای اختصاصی فینتک به این تحولات واکنش نشان دادهاند. گفتوگوی میان رگولاتورها و صنعت از طریق این ادارههای اختصاصی فینتک به برطرفکردن خلأهای بالقوه در زمینه دانش کمک کرده است؛ بدین نحو که رگولاتورهای زیادی گزارشهای پژوهشی، راهنما و اسناد شفافسازی قوانین را در واکنش به تحول فینتک منتشر کردهاند.
چند رگولاتور نیز چارچوبهای سندباکس رگولاتوری ایجاد کردهاند که شرکتهای فینتک و نهادهای مالی متعارف میتوانند تحت آنها با برخورداری از انعطافپذیریهای رگولاتوری؛ راهحلهای فینتک، رگتک، ولثتک و اینشورتک را در محیطی تعریفشده و در چارچوبهای زمانی معین آزمایش کنند.
برخی رگولاتورها آزمایشگاهها، برنامههای شتابدهنده و هکاتونهایی را راهاندازی کردهاند تا ببینند آیا برخی فناوریهای جدید میتوانند به آنها در دستیابی به اهداف رگولاتوریشان کمک کنند و آیا میتوانند از دیدگاهی با گرایش بیشتر به داده و فناوری بهره ببرند. در این شرایط رگولاتورها در حال پژوهش در مورد فناوری دفتر کل توزیعشده و قابلیتهای تحولآفرینش و آزمایش آن بهعنوان «آرشیو طلایی» هستند. بسیاری از حامیان فناوری دفتر کل توزیعشده میگویند یکی از مزیتهای این فناوری این است که رگولاتورها میتوانند بهعنوان یکی از گرههای دفتر کل توزیعشده مشارکت کنند و در نتیجه دسترسی خودکاری به دادهها داشته باشند. این امر به رگولاتورها امکان داشتن سوابق لحظهای کاملتر و با قابلیت رهگیری بیشتری را میدهد. اگر رگولاتورها بخواهند یکی از گرههای دفتر کل توزیعشده باشند، باید فناوری نظارت بسیار پیشرفتهتری را توسعه بدهند که میتواند مجموعه دادههای بسیار بزرگتر را از جمله از طریق یادگیری ماشین مدیریت کند.
در فصلهای بعدی کتاب این مباحث عمیقتر بررسی خواهند شد، اما در هر صورت واضح است هنوز حرفهای ناگفته زیادی در مورد رگتگ وجود دارد و این حوزه نوآوری هیجانانگیز در سالهای پیشرو همچنان تکامل خواهد یافت و احتمالا باعث میشود خدمات مالی به شکلی بسیار متفاوت، در دسترستر، با شمول بیشتر و خودگردانتر از همیشه ارائه شوند. عصر خدمات مالی مجازی که رگتک بخش جداییناپذیر آن است، تازه در آغاز مسیر قرار دارد.