فصل چهارم کتاب راهنمای بیتکوین را میتوانید اینجا بخوانید. این کتاب ۲۲ فصل دارد.
بیتکوین، بدون کنترل و نظارت نیست، بلکه بهجای آنکه دیوانسالاریهای دولتی، آن را تحت نظارت داشته باشند، با استفاده از الگوریتمهای موجود کنترل میشود. به همین دلیل، امکان فساد در بیتکوین وجود ندارد. این گفته آندریاس آنتونوپولوس، نویسنده، طرفدار دوآتشه بیتکوین و متخصص امنیت است. این روزها تب بیتکوین بالا گرفته و بسیاری میخواهند بدانند بیتکوین چیست. یکی از سوالهایی که مدام تکرار میشود این است که اگر کسی مالک و حاکم بیتکوین نیست پس بیتکوین چگونه اداره میشود و یا چه کسانی آن را اداره میکنند. در ادامه فضل چهارم کتاب راهنمای بیتکوین را تقدیم شما میکنیم که به این پرسش پرداخته است. این کتاب در راه پرداخت ترجمه شده و آماده انتشار است.
برداشتهای غلط زیادی در مورد بیتکوین وجود دارند. رسانهها، بهدلیل ماهیت و خاستگاه غیرمتعارف بیتکوین، نتوانستهاند گزارش دقیقی را در مورد بیتکوین ارائه کنند. همانطور که در فصل پیش گفتم، پیش از آن نیز تلاشهایی برای ایجاد یک ارز برای اینترنت انجام گرفته بود، اما هر کدامشان یکی پس از دیگری، با استفاده از یک قدرت مرکزی، از میدان به در شدند. وقتی بیتکوین برای اولین بار و سالها پس از آن، توجه رسانهها را به خود جلب کرد، رسانههای خبری، به اشتباه، اصطلاح «مدیرعامل بیتکوین» را بر سر زبانها انداختند. بهعنوان مثال، وقتی آتم راتکه، مدیرعامل مرکز مبادلات بیتکوین First Meta، خودکشی کرد، New York Daily News، گزارش داد که مدیرعامل بیتکوین، دست به خودکشی زده است. چنین چیزی غیرممکن است، زیرا بیتکوین، اصلا مدیرعامل ندارد.
جواب ساده به سوال مطرحشده در عنوان این فصل، آن است که هیچ کسی بیتکوین را اداره نمیکند. موجودیت بیتکوین، به هیچ سازمانی وابسته نیست و هیچ کسی مسئول آن نیست. وقتی ساتوشی ناکاموتو، بیتکوین را در سال ۲۰۰۸ راهاندازی کرد، موجودیت مستقلی پا به حیات گذاشت که زندگی و تکامل آن به هیچ موجود زنده دیگری شباهت ندارد. ناکاموتو، همانند یک پدر خوب، در کنار بیتکوین ماند و آن را هدایت کرد، اما وقتی ناپدید شد، بیتکوین همچنان باقی ماند. آخرین پست ناکاموتو در فروم (انجمن)های Bitcoin Talk (تا زمان نوشتن این فصل)، جایگاه توسعهدهنده پیشرو را به گوین آندرسن انتقال داده بود.
عنوان دادهشده، بدان معنا نیست که آندرسن، مسئول هر چیزی است. هیچ کسی نمیتواند پیوستن افراد به شبکه بیتکوین، تعداد بیتکوینهای تحت مالکیت یک نفر، دریافتکننده و فرستنده بیتکوین، یا هر چیزی شبیه به آنها را کنترل کند. تنها چیزی که میتواند تاثیر مستقیمی بر بیتکوین بگذارد، کد بیتکوین است. آندرسن و توسعهدهنده پیشروی بعد از او، «ولادیمیر وان در لان»، کنترل این کد را در دست داشتند، اما جامعه بزرگ بیتکوین، مجبور به پذیرش آن نیست.
چندین گروه از افراد وجود دارند که بهدلیل نقشهای مختلفشان، تاثیرشان بر صنعت بیتکوین، غیرقابلانکار خواهد بود: افرادی که از این ارز استفاده میکنند (کاربر معمولی بیتکوین)، افرادی که کمک میکنند تا شبکه به کارش ادامه بدهد (معدنکاوها یا ماینرها)، افرادی که سرویسهایی را برای بهروزرسانی بیتکوین ارائه میکنند (شرکتها و وبسایتهایی که سرویسهای بیتکوین را عرضه میکنند)، افرادی که کد بیتکوین را نگهداری میکنند (توسعهدهندگان) و افرادی که در قبال نگهداری کد، به توسعهدهندگان پول میدهند. همه بازیگرانی که برشمردیم، روی جهت حرکت بیتکوین تاثیر دارند.
رایجترین جواب طرفداران دوآتشه بیتکوین به سوال «چه کسی بیتکوین را اداره میکند؟»، این است: جامعه بیتکوین. تاثیر این عنصر بر ارز رمزنگاری شده مورداشاره، بسیار بالاست. اصطلاح «جامعه بیتکوین»، به افرادی اشاره دارد که از طریق خرج کردن یا سرمایهگذاری، از بیتکوین استفاده میکنند. اگر این افراد، به سمت زنجیره یا کوین دیگری مهاجرت کنند، آنگاه بقیه صنعت بیتکوین نیز باید بهدنبال آنها حرکت کنند. با این حال، جامعه بیتکوین، دیدگاه یکپارچه و واحدی ندارد، به همین دلیل، بعید است که بهجز پیشگیری کردن از یک تغییر غیرمحبوب، این حوزه، تغییر جهت واقعیای را تجربه کند.
افراد درگیر دیگر در این شبکه، معدنکاوها هستند. معدنکاو به گروهی از افراد اطلاق میشود که باعث میشوند تا یک کار و فعالیت ادامه پیدا کند. اگر معدنکاوها، تراکنشهای واقع روی زنجیره بلوک را تایید نکنند، همه کارها ناگهان متوقف میشوند. این گروه، نسبت به جامعه بیتکوین، اندکی یکپارچهتر است، زیرا همه اعضایش، علاقه و هدف مشابهی دارند: آنها میخواهند سودمندی استخراج بیتکوین تا حد امکان افزایش یابد. با این وجود، همانند جامعه عمومی بیتکوین، معدنکاوها نیز در سراسر دنیا پراکنده هستند و بخش عمدهای از توان هشینگ آنها در شبکه بیتکوین، به کشور چین مربوط میشود. بیان نحوه احساس و نگاه آنها در مورد تغییرات یا مسائل خاص، کار چندان سادهای نیست. با این همه آنها یک ساختار قدرت بالقوه عظیم در بیتکوین بهشمار میروند. معدنکاوها، کلیدها را در دست ندارند، اما تنها کسانی هستند که میتوانند آنها را بچرخانند.
همانند هر صنعت دیگری، در اینجا نیز میزان موفقیت شرکتها، روی شبکه بیتکوین تاثیر خواهد گذاشت. شرکتهایی از قبیل Coinbase، Bitstamp، Circle و Blockchain.info، همگی، از پایگاه کاربری بسیار بزرگی سود میبرند و معمولا جهت حرکت آنها، روی جهت حرکت صنعت بیتکوین نیز تاثیر میگذارد. با این وجود، اگر بگوییم که آنها بیتکوین را اداره میکنند یا مسئول آن هستند، مثل این است که بگوییم اپل یا سامسونگ، مسئول اصلی صنعت تلفنهای موبایل هستند. آنها روند انجام کار را مشخص میکنند، اما نقشی در اعمال استانداردها ندارند.
در ادامه، به دو نمونه از پرنفوذترین و قدرتمندترین گروهها در اکوسیستم بیتکوین میرسیم: توسعهدهندگان و گروههایی که به آنها پول میدهند. گوین آندرسن و ولادیمیر وان در لان، دو تن از برجستهترین توسعهدهندگان هسته بیتکوین بهشمار میروند. میتوان آنها را پرنفوذترین افراد در دنیای بیتکوین دانست، اگرچه بیتکوین، حتی بدون حضور آنها نیز به کار خود ادامه خواهد داد.
همانند همه پروژههای منبعباز دیگر، کد بیتکوین نیز نهایتا توسط یک فرد کنترل میشود. وان در لان، این موقعیت شغلی را از زمانی که آندرسن، در اوایل سال ۲۰۱۴، کلیدهای صفحه GitHub را به دست او داد، در اختیار گرفت (GitHub، نام فرومی مربوط به پروژههای منبعباز مشارکتی است). با این حال، این بدان معنا نیست که کنترل کامل در دست اوست، زیرا هر کسی میتواند در هر زمان ممکن، کد را تقسیم و کپی کند (به این عمل، ایجاد انشعاب میگویند). اگر فرد مزبور، بتواند معدنکاوها و کاربران بیتکوین را مجاب کند تا از این پس نسخه جدید او را استفاده کنند، آنگاه او نیز به فرد قابل قبولی در این حوزه تبدیل میشود. اگرچه وان در لان، نوع تغییرات در کد هسته بیتکوین (یعنی کدی که بیتکوین بر اساس آن کار میکند و هر کیف پول بیتکوین دیگری، یا مبتنی بر آن یا سازگار با آن) را کنترل کرده است، اما برای پیش بردن کارهایش، به پشتیبانی جامعه بیتکوین نیاز دارد.
توجه به این نکته نیز حائز اهمیت است که توسعهدهندگان هسته (حداقل، کسانی که بهصورت تماموقت کار میکنند)، کاری را مجانی انجام نمیدهند. آنها باید در قبال کاری که انجام میدهند، پول دریافت کنند. پاسخ به این سوال که چه کسی به آنها پول میدهد، همیشه ساده نیست. از نظر تئوری، آنها باید از کاربران بیتکوین، پول دریافت کنند، اما کمکهای بلاعوض مستقیم برای توسعه هسته، چندان قابلتوجه نبوده است و توسعهدهندگان، در عوض، با استفاده از ابزارهای دیگری، تامین مالی شدهاند.
آندرسن و سایر توسعهدهندگان هسته، پیش از این از بنیاد بیتکوین، حقوق دریافت میکردند. بنیاد بیتکوین، گروهی تجاری است که هدفش استمرار قبول، پذیرش و توسعه بیتکوین است. در روزهای پرشتاب سال ۲۰۱۳ و اوایل سال ۲۰۱۴، بنیاد بیتکوین، با نقدینگی بسیار زیادی مواجه شد. در نتیجه، کمکهای بلاعوض کوچکی که پیش از این داده میشدند، بهدلیل افزایش ارزش بیتکوین، به میزان قابلتوجهی افزایش پیدا کردند.
با این حال تا آن زمان، بنیاد بیتکوین، بهدلیل بروز یک رسوایی مالی، ثبات لازم را نداشت. ناکامی «مت گاکس» تا اواخر سال ۲۰۱۳، قطعی شد و مدیرعامل سابق بنیاد بیتکوین، مارک کارپلس، هنوز عضو هیاتمدیره بنیاد بود. گزارشهای آن زمان نشان میدهند که کارپلس، بعد از ورشکستگی شرکتش، به درخواستها برای کنار کشیدن از بنیاد، توجهی نداشت. اندکی بعد از استعفای این مدیرعامل منفور در سطح دنیا، چارلی شرم، عضو دیگر هیاتمدیره بنیاد بیتکوین و مدیرعامل BitInstant، بازداشت شد. او به استفاده از شرکتش برای کمک به کاربران بازار زیرزمینی Silk Road و پولشویی با استفاده از بیتکوین متهم و در نهایت، با تخفیف اتهام، به دو سال حبس در زندان محکوم شد.
تا اواسط سال ۲۰۱۴، بهسختی میشد کسانی را پیدا کرد که طرفدار بنیاد باشند. رسواییهای مالی، آسیب غیرقابل جبرانی را به نگاه مردم نسبت به بنیاد بیتکوین وارد کرده بود و نگرانی در مورد متمرکزسازی توسعه هسته بیتکوین، روزبهروز بیشتر میشد. عمده تامین مالی این توسعه، توسط بنیاد بیتکوین انجام میگرفت و برخی از اعضای جامعه بیتکوین، نگران بودند تا این اتفاق، راه را برای تأثیرگذاری غیرخیرخواهانه افراد مختلف بر شیوه توسعه آن باز کند.
یکی از کسانی که تلاش کرد تا به این وضعیت واکنش نشان بدهد، اولیویر جانسنز نام داشت که سرمایهگذار کارآفرین، استفادهکننده قدیمی بیتکوین و به ادعای همه، کریپتوفیلانتروپیست بود. وی بهدلیل نگرانی در مورد کنترل بالقوه بنیاد بیتکوین بر نحوه توسعه هسته بیتکوین، یک جایزه ۴۰ هزار دلاری و جوایز کوچک دیگری را که مجموع آنها به ۶۰ هزار دلار میرسید، برای کسانی که بتوانند روش جایگزین دیگری را جهت تامین مالی توسعه هسته بیتکوین ارائه کنند، پیشنهاد کرد. مشوق فوقالذکر، به شکلگیری Lighthouse منتهی شد که توسط توسعهدهنده سابق بیتکوین، مایک هیرن، توسعه پیدا کرده بود. Lighthouse، این امکان را فراهم میکند تا مردم بتوانند کمکهای بلاعوض خود را به پروژههای مربوط به پلتفرم بیتکوین اختصاص بدهند. ایده Lighthouse این بود که توسعهدهندگان بتوانند پستهایی را برای توصیف مشکلی که نیاز به حل دارد یا ویژگیای که باید اضافه بشود ارسال کنند و شرکتها یا کاربران بیتکوین نیز بتوانند تامین مالی این پروژهها را بر عهده بگیرند.
Lighthouse هرگز نتوانست جای بنیاد بیتکوین را بعنوان روشی قابلاعتماد برای تامین مالی توسعه هسته بگیرد. در عوض، روش فوقالذکر، عمدتاً برای تامین مالی جمعی پروژههای مربوط به رمزنگاری، مورداستفاده قرار گرفته است. با این وجود، ظهور و پیدایش Lighthouse، باعث شد بحث مربوط به میزان کنترل موردنیاز بنیاد بیتکوین روی توسعه هسته، از سر گرفته شود.
گوین آندرسن ادعا کرده است که بنیاد بیتکوین، هیچ کنترلی روی توسعه هسته بیتکوین ندارد. طبق نظر آندرسن، بنیاد، سعی نکرد تا روی تصمیماتش در مورد نوع کد قرارگرفته در داخل هسته کد بیتکوین، تاثیر بگذارد. با وجود همه این تضمینها، باز هم بخش عمدهای از جامعه بیتکوین قانع نشدند. دلیل این امر، بیشتر از آنکه به باور نکردن حرفهای آندرسن برگردد، به احتمال سوءاستفاده بیشتر از آنچه قبلاً انجام گرفته بود، مربوط میشد. نهاد تجاری بنیاد بیتکوین، به تامین مالی شرکای تجاریاش وابسته بود. این شرکا، احتمالا ایدههایی در مورد نحوه رشد و تکامل کد بیتکوین نیز داشتند.
آندرسن، انسان سالم و غیرفاسدی بود و اعضای هیاتمدیره بنیاد بیتکوین، ظاهرا اهمیت استقلال کد هسته را درک میکردند، اما آیا در مورد توسعهدهندگان پیشروی آتی نیز میتوان همین نظر را داشت؟ آیا آنها همانند آندرسن انسانهای سالمی هستند؟ آیا اعضای هیاتمدیره آتی بنیاد بیتکوین نیز با اعضای فعلی، همنظر خواهند بود؟ آیا آنها همیشه نگران سلامتی بیتکوین هستند؟
بهدنبال رسواییهای مالی و زیر سوال رفتن نفوذ اعضای هیاتمدیره بنیاد در فرایند توسعه بیتکوین، کمکهای بلاعوض کاهش پیدا کردند و به همین دلیل، بنیاد بیتکوین، برای تامین مالی به کمکهای بلاعوض شرکتی وابستگی شدیدی پیدا کرد. بعد از رسوایی مت گاکس و وحشت ناشی از آن، قیمت بیتکوین ناگهان افت شدیدی یافت و ذخایر ارزیاش کاهش چشمگیری پیدا کردند. بر خلاف انتظار، بالاترین ارزش ثبتشده جاری بیتکوین که در ۲۹ نوامبر سال ۲۰۱۳ برابر با ۱۱۲۴.۷۶ دلار بود، به وضعیت قبل از ورشکستگی مرکز مبادلات مت گاکس رسید. اگرچه قیمت چهاررقمی بیتکوین، شور و شعف خاصی را در مردم ایجاد کرده بود، اما این هیجان، بهخاطر ترس از اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد، فروکش کرد. صنعت بیتکوین، هرگز هیچ اتفاقی مانند مت گاکس را تجربه نکرده بود. وقتی بزرگترین محل متمرکز یک سیستم غیرمتمرکز، از هم میپاشد، چه اتفاقی میافتد؟
با توجه به عدم قطعیت بسیار بالای حاکم بر جامعه بیتکوین، بنیاد بیتکوین نمیتوانست به خودش اجازه بدهد تا دیگران تصور کنند که دارد از دست بیتکوین فرار میکند و به همین دلیل نمیتوانست ذخیره بیتکوین خودش را به فروش برساند. اگر این احساس ایجاد میشد که بنیاد، داراییهای بیتکوین خودش را به نقدینگی تبدیل کرده است، آنگاه وحشت بسیار بالایی در این صنعت شکل میگرفت.
علاوه بر این، با توجه به ابهامی که رسانههای جریان اصلی (غالب)، در مورد اینکه چه کسی مسئول بیتکوین است، ایجاد کرده بودند، اگر سازمانی به نام بنیاد بیتکوین، این ارز را رها میکرد، آنگاه باید شاهد تیترهای خبری منفی زیادی باشیم.
شاید تصور میشد که بنیاد باید اندکی از زیر بار تعهداتش شانه خالی کند و بخش زیادی از داراییهایش را به فیات تبدیل کند، اما اتخاذ چنین تصمیمی کار سادهای نبود. اکثر ناظران بازار گفته بودند که قیمت بیتکوین قطعا پایین میآید، اما این احساس نیز وجود داشت که ممکن است شاهد فائق آمدن بیتکوین بر وضعیت موجود و پذیرش عمومی مجدد آن باشیم. امید به موفقیت، همانطور که خود بنیاد نیز احتمالا میدانست، سادهانگارانه به نظر میرسید، اما انجام هر کاری که چنین شکی را تقویت کند، هم برای بنیاد و هم برای بیتکوین، از نظر روابط عمومی، شیوه مناسبی بهشمار نمیرفت.
در ابتدای پاییز سال ۲۰۱۴، بنیاد، پول زیادی در اختیار نداشت و کمکهای بلاعوض، عمدتا متوقف شده بودند. آدرس کمک بلاعوض عمومی بنیاد، در اکتبر ۲۰۱۴، تنها حدود ۰.۳BTC را دریافت کرد، اگرچه این رقم، کمکهای بلاعوض شرکتی و مقرریهای اعضا را بازتاب نمیدهد.
قیمت بیتکوین، از اواخر زمستان سال ۲۰۱۴، افت شدیدی پیدا کرد و بهسختی میشد افرادی را یافت که از بنیاد طرفداری کنند.
در این زمان، بنیاد بیتکوین، اصلاحاتی را شروع کرد. در این اصلاحات تصریح شد که مهمترین کار بنیاد، به توسعه هسته مربوط میشود. این امید وجود داشت که جامعه بیتکوین، این کاهش دامنه کار را بپذیرد و نگهداری کد هسته بیتکوین میتوانست یکی از مواردی باشد که حمایت جامعه بیتکوین را بههمراه بیاورد.
با این وجود، بسیاری از افراد جامعه بیتکوین، آن را نپذیرفتند و کمکهای بلاعوض، افزایش قابلتوجهی پیدا نکردند و حداقل به قدری نبودند که بتوان نگرانیهای مالی بنیاد را رفع کرد. علاوه بر این، نگرانیهای مربوط به کنترل بالقوه بنیاد بیتکوین روی توسعه هسته نیز در حال افزایش بودند.
وقتی بنیاد، انتخاباتی را برای پر کردن صندلیهای خالی کارپلس و شرم ترتیب داد، فرصتی پیش آمد تا جامعه بیتکوین بتواند نارضایتی خودش را بیان کند. یکی از این کاندیداها اولیویر جانسنز نام داشت که پیش از این، یکصد هزار دلار از پولش را به توسعه یک شیوه جایگزین برای تامین مالی بنیاد اختصاص داده بود. تنها، اعضای تامینکننده مالی بنیاد بیتکوین میتوانستند رأی بدهند، اما به نظر میرسید که نظر آنان، بازتابدهنده اموری است که در فرومهای عمومی از قبیل Reddit و BitcoinTalk نیز بیان شدهاند. بعد از برگزاری این انتخابات شدیدا رقابتی، اولیویر جانسنز و جیم هارپر (کاندیدای دیگری که با شیوه کار بنیاد در تامین مالی توسعه هسته مخالف بود)، انتخاب شدند. دو کاندیدای انتخابی، علاوه بر وعده دور شدن از توسعه هسته، قول دادند که شفافیت را به امور مالی بنیاد برگردانند.
این انتخابات، بهروشنی نشان داد که اعضای بنیاد، دیگر، با هیاتمدیره بنیاد که کنترل مخارج توسعه را در دست دارند، راحت نیستند. تا چند هفته بعد از انتخابات، اتفاق عمومی قابلتوجهی رخ نداد تا اینکه جانسنز، خبر غیرمنتظرهای را منتشر کرد. جانسنز، از طریق پستهایی که در فرومهای Reddit و بنیاد بیتکوین منتشر ساخته بود، ادعا کرد که بنیاد، کاملا چندتکه شده است. علاوه بر این، طی یک مصاحبه، به من نشان داد که پیش از این، جلوی رسیدن چکهای دستمزدهای آندرسن و سایر توسعهدهندگان هسته به دستشان گرفته شده است.
بنیاد تصمیم گرفت تا خسارت وارده را تحت کنترل بگیرد و در قالب یک پست که اکنون حذف شده است، ادعا کرد که میخواهد اطلاعاتی را که جانسنز، یک یا دو هفته پیشتر، موردبحث قرار داده بود، افشا کند. علاوه بر این، بنیاد اصرار داشت که وضعیتش به وخامتی که جانسنز ادعا کرده است، نیست. این صحبتها ممکن است صحت داشته باشد یا نداشته باشد، اما حداقل نشان میدادند که تقریباً دارید به چیزی که پیش از این گفته شده بود، اقرار میکنید.
طبق آنچه جانسنز گفته بود، دو مشکل فوری وجود داشتند که باید حل میشدند. اولین و فوریترین مشکل، به نحوه تامین مالی توسعه هسته برمیگشت. جانسنز، پیشنهاد کرده بود تا زمان ارائه راهکارهای دیگر، خودش تامین مالی توسعه هسته را بر عهده بگیرد. دومین مسئله این بود که بنیاد بیتکوین، چگونه میتواند روبهجلو حرکت کند و آیا اصلا باید به حیات خود ادامه بدهد یا نه.
دومین مشکل که در بالا بدان اشاره کردیم، هنوز کاملا حل نشده است. بنیاد بیتکوین همچنان به حیات خود ادامه میدهد و بیش از آنکه نگاه خود را به توسعه معطوف کند، به پذیرش توجه دارد، اما وضعیت مایهداری و نحوه تامین مالی آن مشخص نیست. مدیر اجرایی جدید بنیاد، بروس فنتون که اکنون بهصورت داوطلبانه مشغول به کار است، قول داده است که دست به اصلاحات میزند.
مشکل بزرگتر، در حال حاضر حل شده است، اما هنوز هم برخی افراد، نگرانیهایی دارند. توسعهدهندگان هسته، هرگز بهصورت عمومی، به پیشنهاد جانسنز در مورد تامین مالی توسعه هسته پاسخ ندادند، زیرا خود وی بلافاصله، راهکار دیگری را ارائه کرده بود. طرح ارز دیجیتالMIT، اعلام کرد که تامین مالی توسعه هسته را بر عهده میگیرد. از آن زمان به بعد، بخشی از این هزینه، توسط طرح مزبور و بخش دیگر توسط جامعه بیتکوین و شرکتهای مختلف تامین میشود.
از نظر بیشتر افراد، وضعیت فعلی، نشانه بهبود بیشتر نسبت به شرایط قبل است. شکی نیست که نگهداری و بهروزرسانی کد هسته بیتکوین توسط یک نهاد دانشگاهی، نسبت به نگهداری و بهروزرسانی آن توسط یک گروه تجاری شرکتی مزیت دارد. احتمال اینکه موسسات دانشگاهی، تحت تاثیر منابع خارجی قرار بگیرند و توسعهدهندگان را مجبور کنند تا بر اساس چیزی که شرکتهای بزرگ درگیر در بیتکوین ترجیح میدهند، کد بنویسند، بسیار کمتر است.
با این حال، هنوز هم تعداد زیادی از افراد، نگرانیهایی دارند. تامین مالی توسعه هسته، هنوز متمرکز است. اگرچه این تمرکز ممکن است در جای بهتری اتفاق افتاده باشد، اما در هر صورت، باز هم با وضعیت متمرکز مواجه هستیم. هنوز هم نگرانیهایی در مورد مدیران پروژه آتی MIT و نفوذ آنها روی توسعهدهندگان MIT، وجود دارد. افرادی که در حال حاضر، در شبکه بیتکوین مشارکت دارند، بیشک، بهعنوان قبولکنندگان اولیه این ارز شناخته میشوند و انسانها معمولا برای افراد پیشکسوت و قدیمیتر، احترام خاصی قائلاند.
با این وجود، مکانیسمهایی که بیتکوین را کنترل میکنند را نمیتوان بهراحتی تغییر داد. حتی در میان توسعهدهندگان هسته نیز در مورد اینکه چه کاری باید انجام بشود و چه کسی باید مسئول انجام آن کار باشد، اجماعی وجود ندارد. در حال حاضر که مشغول نوشتن این کتاب هستم، بحث قابلتوجهی در جامعه بیتکوین، در مورد نحوه تغییر مقیاس آن در آینده، در جریان است. البته این خطر وجود دارد که بحث مورداشاره، باعث چندپارگی در بین توسعهدهندگان هسته بشود و بیتکوین را شاخهشاخه کند. در یک سمت قضیه، معدنکاوها وجود دارند که وظیفه آنها پردازش بلوکهای بزرگتر و ذخیره یک زنجیره بلوکی بزرگ جهت استخراج است. در سمت دیگر قضیه، با پردازندههای پرداخت سروکار داریم که ادعا میکنند برای کنترل تقاضای روبهرشد تراکنشهای بیتکوین، به بلوکهای بزرگتری نیاز خواهند داشت. نتیجه این بحث، به ما نشان خواهد داد که در حوزه سیاستگذاری بیتکوین، قدرت واقعی در اختیار چه کسانی قرار دارد.
دلیل شکلگیری چنین مباحثهای، این است که تعداد تراکنشهایی که شبکه میتواند در آن واحد کنترل کند، محدود است. در حال حاضر، اندازه هر بلوک، بین ۷۵۰ کیلوبایت تا یک مگابایت است. این اندازه از بلوک، تنها میتواند تعداد مشخصی از تراکنشها را نگهداری کند. هدف ابتدایی ساتوشی ناکاموتو از این محدودیت، آن بود تا بازیگران خرابکاری که میخواهند شبکه را با یک گروه از تراکنشهای بیمعنی، اسپم کنند، نتوانند بهراحتی این کار را انجام دهند. اندازه فوقالذکر، در ابتدا مشکلی ایجاد نمیکرد، زیرا بیتکوین به اندازهای محبوبیت نداشت که به بلوکهای بزرگتر یا سریعتری نیاز داشته باشد. اندازه یک مگابایت برای بازههای تقریباً ۱۰ دقیقهای، از حجم موردنیاز شبکه جهت کار همزمان، بیشتر بود.
امروزه، محبوبیت بیتکوین، خیلی بیشتر شده است و با مشکل محدودیت اندازه بلوک مواجه هستیم. اگرچه هنوز هم اکثر بلوکها پر نیستند، اما بعضی از آنها چنین وضعیتی دارند و طی افزایش ناگهانی تراکنشها، برخی کاربران، از زمانهای تراکنش بسیار طولانی گلهمند هستند. اگر بیتکوین میخواهد تغییر مقیاسی تا سطح «ویزا» یا «مسترکارت» را تجربه کند، باید تراکنشهایی بسیار بیشتر از حال حاضر را کنترل کند. اگر تراکنشها، موفقیتآمیز نباشند، این باعث وحشت کاربران خواهد شد و آنها را وادار خواهد کرد تا همان کوینها را مجدداً، قبل از فرستادهشدنشان، خرج کنند. این کار، نهتنها به میزان تراکم سفارشات خواهد افزود، بلکه میتواند باعث بروز تعارض در فرایند استخراج و کاهش بیشتر سرعت انجام کارها نیز بشود.
بحث بالا، همچنان ادامه دارد. البته محتملترین موردی که شاهد آن خواهیم بود، نوعی مصالحه است. با این وجود تا این لحظه، اینکه چه کسی تعیین میکند که چه اتفاقی در بیتکوین بیفتد، کاملا حلنشده است و وضعیت فعلی، حتی خودیها را نیز دچار سردرگمی میکند. وقتی داریم در مورد میلیاردها دلار صحبت میکنیم، آنگاه جواب به سوال «چه کسی بیتکوین را کنترل میکند؟»، اهمیت بالایی پیدا خواهد کرد. طرفداران دوآتشه بیتکوین بهراحتی میگویند که جامعه بیتکوین تصمیم میگیرد، اما واقع امر این است که جامعه بیتکوین در مورد تغییرات در حال وقوع در این شبکه، هیچ نقشی ندارد. میزان ورود آنها در بحث اندازه بلوک، چقدر بوده است؟
کاربران بیتکوین، از نظر تئوری، میتوانند به انشعاب جدیدی روی بیاورند و هر کسی از نظر فنی میتواند کار خودش را انجام بدهد، اما این اتفاق، به این زودیها رخ نخواهد داد. کد هسته بیتکوین، توسط گروهی از توسعهدهندگان نوشته میشود که به جامعه بیتکوین متعهد هستند، اما جامعه بیتکوین، به آنها دستور نمیدهد. هیچ کسی، در مورد اینکه چه ویژگیهایی باید اضافه شوند یا مهمترین اصلاحات مربوط به اشکالات موجود، چه چیزهایی هستند، رأی نمیدهد؛ بلکه جامعه بیتکوین، از طریق شرکتش در داخل شبکه، رأی میدهد؛ همین و بس. هنوز نحوه اصلاح زنجیره فعلی و افراد تصمیمگیرنده در مورد این تغییرات، مشخص نیستند. توسعهدهنده پیشرو، نهایتا تصمیم نهایی را اتخاذ میکند، اما میزان کنترل او در این رابطه چقدر است و او چقدر باید به نظر جامعه بیتکوین توجه کند؟ آندرسن ادعا میکند که توسعهدهنده پیشروی بیتکوین، باید همانند هر توسعهدهنده دیگری در هر پروژه منبعباز دیگر، عمل کند و مسئولیت بپذیرد. وان در لان، با این نظر موافق نیست. با این حال، شکی نیست که گستره تاثیر تصمیمگیری ما، بیشتر از تصمیمات دو فرد مورداشاره خواهد بود.
حتی اگر بعد از خواندن این کتاب نیز به سمت بیتکوین نرفته باشید، باز هم آیندگان، شما را بهعنوان یک قبولکننده اولیه تلقی میکنند. اگر ارز رمزنگاری شده بیتکوین، واقعاً در آینده نیز مورداستفاده قرار بگیرد، آنگاه شاهد رشد قابلتوجهی خواهد بود. کسانی که در سال ۲۰۱۵ یا ۲۰۱۶ آن را قبول کردند (یعنی هشت سال بعد از انتشار مقاله ساتوشی ناکاموتو)، افراد ریسکپذیر جسوری هستند که میخواهند از فرصت موجود برای استفاده از یک فناوری نوظهور بهره بگیرند.
آمریکاییها، هنوز هم برای حل مشکلات، از راهنمایی پدران بنیانگذار خودشان کمک میگیرند. به طریق مشابه، جامعه بیتکوین نیز به نظرات ساتوشی ناکاموتو احترام میگذارد و دیدن نقلقولهای وی در مورد بیتکوین و ادعای نسخههای جایگزین جدید بیتکوین در مورد ادامه کار ناکاموتو، امر غیرعادیای نیست.
در آینده، غیر از ناکاموتو، افراد دیگری هم مطرح خواهند بود و افکار توسعهدهندگان هسته و سایر اعضای پرنفوذ جامعه امروزی بیتکوین، بهعنوان یک حقیقت محض، نقلقول خواهد شد. این امر خوبی نیست، زیرا آنها نیز مانند هر فرد دیگری اشتباه میکنند، اما ظاهرا نمیتوان از آن فرار کرد. بهترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم، این است که سیستم و الگوی خوبی را برای فعالان آتی بیتکوین ارائه کنیم تا آن را دنبال کنند، اما تقریباً هیچ کسی در مورد این الگو اتفاقنظر ندارد.
اگر از نظر ما، تامین مالی قبلی و متمرکز توسعه هسته، بدون اشکال باشد، آنگاه کاربران آتی بیتکوین، به آن توجه خواهند کرد و خواهند گفت که مشکلی وجود ندارد. طی ۲۰ یا ۳۰ سال بعد، ممکن است فردی تلاش کند تا از طریق تهدید به بیرون کشیدن سرمایه، بر توسعه کد بیتکوین تاثیر بگذارد. در آن صورت، باید دست به دامن چه چیزی بشویم؟ مردم خواهند گفت که تامین مالی توسعه هسته، همیشه متمرکز بوده است. قوانین را میتوان بدون اینکه کسی متوجه باشد، با گذشت زمان، بهآرامی تغییر داد، اما این کار تنها در صورتی قابل انجام است که یک نفر در این جهت حرکت کند. افرادی که چنین کاری انجام میدهند، معمولا انگیزههای مخفی دارند.
اینکه سیستم یا الگویی را که اکنون مشخص کردهایم، در آینده نیز استفاده شود، کار چندان غیرمنطقی به نظر نمیرسد. همچنین اینکه در آینده، افرادی سعی کنند تا این سیستم را به نفع خودشان تغییر بدهند نیز طبیعی است. ممکن است ساختار فعلی، ایدهآل باشد، اما پیش از این، بحث عمومی شدیدی در مورد برقرار شدن چنین ساختاری در جریان بوده است. انتخاب جانسنز و هارپر نشان داد که جامعه بیتکوین، حتی کسانی که به اعضای بنیاد بیتکوین حقوق میدادند (و کسانی که تنها افراد واجد شرایط رأی دادن بودند)، نمیخواستند آنها کنترل مالی توسعه هسته را در دست داشته باشند.
جامعه بیتکوین، در مورد طرح ارز دیجیتال MIT که تامین مالی توسعه هسته را بر عهده گرفته است، چه نظری دارد؟ من نمیدانم و فکر نمیکنم کسی نیز این سوال را مطرح کرده باشد.