تقریبا چند سالی است که توجه به مفهوم تجربه مشتری یکی از مهمترین فاکتورهایی است که سازمانها برای ارتقای بهرهوری و درآمدزایی خود در نظر میگیرند. این فاکتور حیاتی، برآیند تمام تعاملات صورتگرفته میان مشتریان و کارکنان سازمانها و کیفیت و نحوه ارائه خدمات و محصولاتی است که در اختیار افراد قرار میگیرد.
بدیهی است که هرچه این تعاملات، خدمات و محصولات از کیفیت بالاتری برخوردار باشند، خاطره بهتری در ذهن کاربران بر جای خواهند گذاشت و از طرفی، زمینهساز معرفی سیستم از سوی مشتریان به دیگران و رشد و توسعه هرچه بیشتر آن نیز خواهند شد. کتاب بانکداری احساسی مفهوم بانکهای احساسی و اهمیت آن در چشمانداز آینده سیستمهای بانکداری را مورد توجه قرار داده است.
بانکداری احساسی (Emotional Banking) مفهومی است که در سایه همین ارزشگذاری بر تجربه مشتری پا به عرصه وجود نهاده است. مفهوم مهمی که به تدریج، به شکل بیرحمانهای سهم سیستمهای بانکداری خرد از بازار را به یغما میبرد.
کتاب بانکداری احساسی با عنوان فرعی «اصلاح فرهنگ، بهرهجویی از فینتک و تبدیل بانکهای خرد به برند» مفهوم بانکهای احساسی و اهمیت آن در چشمانداز آینده سیستمهای بانکداری را مورد توجه قرار داده است. در حقیقت، علیرغم تمام تلاشهای بانکها برای افزایش بهرهوری و درآمدزایی، اگر به لایههای درونی آنها نفوذ کنیم متوجه میشویم که کاربران، آخرین اولویتهای این سازمانهای بزرگ هستند؛ غافل از اینکه بانکداری برای ادامه حیات و پیوند با کاربران نسل آتی، چارهای جز توجه به آنها ندارد.
این کتاب سعی می کند تلنگری به بانک ها بزند و آنها را متوجه خطری کند که عدم توجه به احساسات و عواطف مشتریان ممکن است برای آنها در پی داشته باشد.